لحظه ها...


شب های دلتنگی

حالا دیگر چند وقتی است هیچ چیزی ناراحتم نمی‌کند... هی روزگار! چراغت روشن است ولی صدایت قطع و وصل می‌شود!

 نه تو می مانی و نه اندوه

و نه هیچ یک از مردم این ابادی ...
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی ان لحظه شادی که گذشت
غصه هم میگذرد
...
انچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز...!
 



نظرات شما عزیزان:

alirezap1710
ساعت9:36---25 آبان 1391
سلام.تو هم وبلاگ قشنگي دراي .لينكت كردم.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در برچسب:,ساعت 19:29 توسط رضا عرب زاده| |


Power By: LoxBlog.Com