شب های دلتنگی
حالا دیگر چند وقتی است هیچ چیزی ناراحتم نمیکند... هی روزگار! چراغت روشن است ولی صدایت قطع و وصل میشود!
نه تو می مانی و نه اندوه
نظرات شما عزیزان:
و نه هیچ یک از مردم این ابادی ...
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی ان لحظه شادی که گذشت
غصه هم میگذرد
...
انچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز...!
سلام.تو هم وبلاگ قشنگي دراي .لينكت كردم.
Power By:
LoxBlog.Com |